نویسنده: آنتونی گیدنز
مترجم: منوچهر صبوری

 
خانه غالباً به عنوان پناهگاه امنیت و خوشبختی تصور می شود، اما خشونت خانگی بخشی از تجربه ی بسیاری از زنان است. خشونت خانگی بلای اجتماعی جدیدی نیست. در سده های میانه و اوایل صنعتی شدن خشونت نسبت به زنان یک جنبه ی متداول ازدواج بود. تا اواخر قرن نوزدهم، هیچ قانونی در انگلستان وجود نداشت که مانع از آن شود که مرد همسرش را مورد آزار جسمی قرار دهد، به استثنای آسیب جدی یا قتل. زنان اکنون از حمایت قانونی بیشتری برخوردارند، با این همه هنوز اینگونه خشونت بسیار رایج است. خشونت علیه زنان در خانه گاهی بسیار جزئی تصور می شود، اما شواهد و مدارک از پناهگاههای زنان مضروب شده خلاف آن را نشان می دهد. در یک بررسی گزارش شده است: "بعضی زنان به نحو دلخراشی مجروح گردیده اند، آنها از شکستگی استخوانها، زخمهای چاقو و جراحات شدید رنج می برند. بعضی ها را با صندلی بر سرشان کوفته اند، بعضی را از پله ها به پایین پرتاب کرده اند و در پای یک نفر با چکش میخی را فرو کرده بودند." (Pahl, 1978, p.32)
با وجود بهبود وضعیت قانونی، توسل به قانون برای زنانی که گرفتار خشونت خانگی می شوند دشوار است. نگرش پلیس، که معمولاً از سیاست عدم مداخله در "اختلافات خانوادگی" پیروی می کنند، غالباً هیچ کمکی به آنها نمی کند. هنگامی که در این گونه موارد از پلیس کمک خواسته می شود، آنها معمولاً مداخله ی خود را به آرام کردن مشاجره محدود می کنند و نه پی گیری اتهامات. زنان در روابطی که همراه با خشونت است غالباً به دلایل مختلف اقتصادی و اجتماعی از جمله مسئولیتشان در مورد مراقبت از کودکان ترک خانه را دشوار می یابند. ادارات مسکن حکومت محلی گاهی در مورد زنانی که نزد آنها از آزار جسمانی شکایت می کنند رفتاری احتیاط آمیز دارند، و گمان می کنند که به خاطر سریع تر به دست آوردن مسکن دیگری ممکن است در این موارد مبالغه شده باشد.

آزار جنسی

در محیط کار، حقوق زنان آسان تر اجرا می گردد و میزان خشونت واقعی علیه زنان اندک است. با وجود این، آزار جنسی بسیار معمول است. آزار جنسی در محل کار می تواند به عنوان استفاده از اقتدار شغلی یا قدرت به منظور تحمیل خواستهای جنسی تعریف شود. این کار ممکن است شکلهای خشنی به خود بگیرد، مانند هنگامی که به یک کارمند زن گفته می شود که یا به یک برخورد جنسی رضایت دهد یا اخراج شود. بیشتر انواع آزار جنسی تا اندازه ای زیرکانه تر است برای مثال، این انواع شامل فهماندن این مطلب است که پذیرفتن خواهشهای جنسی پاداشهای دیگری به همراه خواهد آورد؛ یا چنانچه این گونه خواهشها برآورده نشود نوعی مجازات، مانند جلوگیری از ترفیع، به دنبال خواهد داشت.
تصمیم در مورد این که کجا و با چه کسی، روابط جنسی داشته باشیم بخشی اساسی از اعمال کنترل بر زندگی خودمان است، و آزار جنسی این حق انتخاب را سلب می کند. اگرچه مردان ممکن است شکلهای ملایم تر آزار جنسی را بی زیان بپندارند، زنان اغلب آنها را اهانت آمیز تلقی می کنند. از زنان انتظار می رود صحبتهای جنسی، اشارات یا نزدیکی جوییهای فیزیکی ناخواسته را تحمل کنند، و "اهمیت ندهند". این کار نه تنها مستلزم تحمل و شکیبایی بلکه مهارت زیاد است. یک پیشخدمت زن که مسئول آوردن کوکتل است و انعامهایی که از مشتریان دریافت می کند بخش مهمی از درآمدش را تشکیل می دهند، و در نتیجه ناچار است مشتریان را راضی نگه دارد، در می یابد که زنی در موقعیت شغلی او "باید یاد بگیرد که از نظر جنسی جذاب و در عین حال دسترسی ناپذیر باشد. بدیهی است این بدان معناست که مردان از طریق کلمات هوس آلود و فریبنده، پیشنهادهای زیرکانه و حرکات و اشارات، شهوت خود را ارضا می کنند. او ناچار است بدون آن که به مرد توهین کند با ملایمت او را دست به سر کند، بی آنکه نشان بدهد که به او توهین شده است. در واقع او باید به نظر برسد که مفتون آن شده است، راهی پیدا کند که پاسخ منفی بدهد و نیز او را دلخوش کند." (MacKinnon, 1979, p.8)
بدیهی است تمایز قایل شدن بین آزار جنسی و آنچه که می تواند نزدیکی جویی مشروع از جانب مردی نسبت به یک زن تلقی شود آسان نیست. اما بر پایه ی گزارشهای شخصی، برآورد گردیده است که در انگلستان از هر ده زن هفت زن در دوره ی زندگی شغلی خود به مدتی طولانی دچار آزار جنسی می گردند. آزار جنسی ممکن است یک رویداد منفرد و یا یک الگوی رفتار پیوسته و ثابت باشد. در حالت اخیر، زنان غالباً در حفظ آهنگ معمول کار خویش با دشواری روبه رو می شوند، ممکن است مرخصی استعلاجی بگیرند و یا به کلی از کارشان دست بکشند. (MacKinnon, 1979)

تجاوز جنسی

ارزیابی میزان تجاوز جنسی با هر دقتی بسیار دشوار است. تنها نسبت اندکی از تجاوزات جنسی عملاً به اطلاع پلیس می رسد و در آمارها گزارش می شود. رقم واقعی ممکن است تا پنج برابر آنچه آمار رسمی نشان می دهند باشد- هرچند که برآوردها تا اندازه زیادی فرق می کنند. یک بررسی درباره ی 1236 زن در لندن آشکار ساخت که از هر شش تن یک تن مورد تجاوز قرار گرفته بودند، از هر پنج تن بقیه یک تن توانسته بودند با مبارزه مانع اقدام به تجاوز شود، و نیمی از تجاوزات جنسی یا در خانه ی خود زن یا در خانه ی تجاوزکننده رخ داده بود. (Hall, 1985) اکثریت زنانی که مورد تجاوز قرار می گیرند یا می خواهند این واقعه را از ذهن خود بیرون کنند و یا مایل به شرکت در آنچه که می تواند یک فرایند اهانت آمیز معاینه پزشکی، بازجویی پلیس و رسیدگی در دادگاه باشد نیستند. فرایند قانونی اغلب مدت زیادی طول می کشد، ممکن است قبل از این که دادگاه رأی بدهد هجده ماه از وقوع حادثه گذشته باشد.
محاکمه نیز می تواند نگران کننده باشد. جریان دادگاه علنی است و قربانی باید با متهم روبه رو شود. مردان معمولاً فقط بر اساس شهادت قربانی محکوم نمی شوند. بنابراین باید مدارک تأییدکننده از دیگران کسب شود. مدارک مربوط به اثبات دخول، هویت تجاوز کننده و این واقعیت که عمل بدون رضایت زن رخ داده است همه می بایست فراهم گردد. چنانچه جرم در کوچه یا خیابان تاریکی به وقوع پیوسته باشد، ممکن است مدارک مؤید هویت حمله کننده به سختی به دست آید. شاید تصور شود زنی که به تنهایی در شب قدم می زند می خواهد توجه مردان را جلب کند. هرگاه که تجاوز جنسی رخ دهد، ممکن است از زن درباره ی تاریخچه روابط جنسی قبلی اش پرسش شود، در صورتی که روابط جنسی گذشته ی مرد به همین طریق به مسأله مربوط دانسته نمی شود. در واقع، محکومیتهای قبلی به علت تجاوز جنسی یا حمله از سوی متهم نمی تواند در موارد تجاوز جنسی ذکر شود.
بنابر نظر سرمتیو هیل، قاضی ای که در سال 1736 حکمی را صادر کرده است، شوهر "نمی تواند به سبب تجاوز جنسی که شخصاً نسبت به همسر قانونی اش مرتکب شده محکوم شناخته شود، زیرا به واسطه ی رضایت و قرارداد نکاحی متقابل، زن خود را بدین گونه تسلیم شوهرش کرده است و نمی تواند آن را انکار کند." (Hall, James & Kertesz, 1984, p.20) این قاعده در انگلستان و ویلز تا 1991 به مثابه قانون بود. جز در مواردی که حکم عدم تعرض، دستور حفاظت شخصی، یا جدایی قانونی کسب شده باشد، حتی زنانی که متارکه کرده اند هیچ گونه دفاع قانونی علیه تجاوز جنسی توسط شوهرانشان ندارند. تجاوز جنسی در چارچوب ازدواج تنها در تعداد کمی از کشورهای غربی، شامل دانمارک، سوئد، نروژ و کانادا غیرقانونی است- هرچند اکثر کشورهای اروپای شرقی، قوانینی را گذرانده اند که مصونیت شوهر را از تعقیب در این گونه موارد ملغی ساخته است. در آمریکا نخستین حکم تعقیب به علت تجاوز جنسی در زندگی زناشویی علیه جیمز ک. کریتین(1) در سال 1979 صادر گردید. بیش از قضیه ی کریتین، تجاوز جنسی در زندگی زناشویی در پنج ایالت غیرقانونی بود. از آن زمان تاکنون، بسیاری از ایالات دیگر قوانینی را تصویب کرده یا آزمایشهایی برای احراز جرم معمول کرده اند.
تحقیقات نشان داده که بسیاری از باورهای عمومی درباره ی تجاوز جنسی نادرست است. برای مثال، این درست نیست که اگر قربانی مقاومت کند تجاوز جنسی ممکن نیست اتفاق بیفتد؛ که تنها زنان جوان "جذاب" احتمال دارد مورد تجاوز جنسی واقع شوند، که بعضی زنان از این که تجاوز جنسی را تجربه کنند لذت می برند؛ یا این که مردانی که مرتکب تجاوز جنسی می شوند دارای نوعی ناراحتی روانی هستند. (Hall, 1985). بیشتر تجاوزات جنسی به طور خودبه خودی اتفاق نمی افتند، بلکه حداقل تا اندازه ای از پیش برنامه ریزی شده اند. تجاوز جنسی آشکارا با ارتباط مردانگی با قدرت، سلطه و نیرومندی مربوط است و اکثراً نتیجه ی میل جنسی لبریز شونده نیست، بلکه نتیجه ی پیوندهای میان تمایل جنسی و احساس قدرت و برتری است. به نظر می رسد ارتباط چندانی میان شهوت و تجاوز جنسی وجود ندارد. نسبت قابل توجهی از تجاوزگران جنسی در واقع تنها هنگامی می توانند از نظر جنسی تحریک شوند که قربانی را دچار وحشت و خفت کرده باشند. عمل جنسی خود اهمیت کمتری دارد تا خوار کردن زن. (Estrich, 1987)
در چند سال اخیر جنبشهای زنان بر تغییر تفکر عمومی و قانونی درباره ی تجاوز جنسی پافشاری کرده اند. آنها تأکید کرده اند که تجاوز جنسی نباید به عنوان یک تخلف جنسی تلقی گردد، بلکه می بایست به مثابه نوعی تبهکاری خشن در نظر گرفته شود. تجاوز جنسی تنها یک حمله ی فیزیکی نبوده بلکه حمله و تجاوز به تمامیت فرد و شأن انسانی است. همان گونه که یکی از نویسندگان گفته است، تجاوز جنسی "ارتکاب تجاوزی است که در آن حق خودمختاری قربانی(2) از او سلب می شود. اعمال خشونتی است که، اگر عملاً کتک زدن و قتل را به دنبال نداشته باشد، با وجود این تهدید مرگ را به همراه دارد." (Griffin, 1978, p.342) این مبارزات برخی نتایج واقعی از نظر تغییر قوانین داشته اند، و امروز تجاوز جنسی عموماً در قانون به عنوان نوعی خشونت تبهکارانه شناخته شده است.

تجاوز جنسی و اضطراب زنان: نظریه ی براون میلر

از یک جهت همه ی زنان قربانیان تجاوز جنسی هستند. زنانی که هرگز مورد تجاوز قرار نگرفته اند اغلب دچار اضطراباتی مشابه زنانی که مورد تجاوز واقع گردیده اند می شوند. آنها ممکن است از این که شب تنها بیرون بروند، حتی در خیابانهای شلوغ، بیمناک باشند، و ممکن است تقریباً به همان اندازه از تنها بودن در یک خانه یا آپارتمان وحشت داشته باشند. سوزان براون میلر با تأکید بر ارتباط نزدیک میان تجاوز جنسی و تمایلات جنسی عادی مردانه، استدلال کرده است که تجاوز جنسی جزئی از یک نظام تهدید مردانه است که همه ی زنان را در ترس و وحشت نگاه می دارد. زنانی که مورد تجاوز واقع نگردیده اند دچار اضطراباتی می شوند که به این ترتیب برانگیخته می شوند، و لازم است در جنبه های هر روزه زندگی خیلی بیشتر از مردان محتاط باشند. (Brownmiller, 1975)
عقیده ی براون میلر ممکن است افراطی به نظر برسد، اما لحظه ای تفکر نشان می دهد که اگر یک زن بخواهد احتمال مورد تجاوز قرار گرفتن را به حداقل برساند باید تا چه اندازه مواظب باشد.

بایدها و نبایدهای کاهش خطر تجاوز جنسی برای زنان

آنچه در زیر آمده است فهرستی است از بایدها و نبایدها برای زنانی که سعی دارند خطر تجاوز جنسی را کاهش دهند. این فهرست توسط یکی از سازمانهای زنان در ایالات متحده آمریکا منتشر گردیده است. این فهرست مؤکداً این نظر را که تجاوز جنسی جنایتی است که بر رفتار همه ی زنان تأثیر می گذارد، تأیید می کند. (Katz & Mazur, 1979, p.307)

1- خانه ی خود را تا آنجا که ممکن است ایمن کنید؛ قفلها، پنجره ها، و درها باید در وضع مناسبی باشند. اگر به آپارتمان یا خانه ی جدیدی نقل مکان کردید قفلها را عوض کنید. واحد پیشگیری جنایت پلیس محلی می تواند در مورد ضد دزد کردن محل سکونت- و در نتیجه ضد تجاوز کردن آن- شما را راهنمایی کند.
2- اگر تنها زندگی می کنید:
الف) چراغها را روشن بگذارید تا تصور شود که بیش از یک نفر در خانه زندگی می کند؛
ب) هنگامی که به زنگ در جواب می دهید وانمود کنید که مردی در خانه است (با صدای بلند بگویید، "من می بینم چه کسی زنگ می زند، باب!").
ج) نام کوچک خود را روی زنگ در یا در دفتر تلفن ننویسید، در عوض از حروف اول آن استفاده کنید.
3- به طور کلی، از غریبه ها دوری کنید و هرگز در را به روی یک غریبه باز نکنید. همیشه از مأموران تحویل اجناس یا کارگران خدمات کارت شناسایی بخواهید (کارت شناسایی آنها می تواند از زیر در به داخل انداخته شود). اگر بچه ها در خانه زندگی می کنند، مواظب باشید که آنها در را به روی یک غریبه باز نکنند.
4- اگر در یک خانه ی آپارتمانی زندگی می کنید، تنها وارد یک زیرزمین متروک، گاراژ یا اتاق رختشویی نشوید یا تنها در آنجا نمانید.
5- اگر از یک مزاحم تلفنی، تلفن وقیحانه ای داشتید، حرفی نزنید بلکه بی درنگ گوشی را بگذارید و تلفن را به پلیس گزارش دهید.
6- از تنها بودن در خیابان یا در محوطه ی دانشگاه در اواخر شب احتراز کنید. در هرحال، در صورت لزوم در دست خود یک سلاح "عملی" داشته باشید، مانند سیگار روشن، یک سنجاق کلاه، لیموی پلاستیکی، چتر، قلم، چنگال آشپزخانه، زنجیر کلید، برس مو یا شانه (برای زخم زدن بر صورت او)، یا یک سوت پلیس (که دور گردن بسته نشده، بلکه به زنجیر کلید بسته باشد).
7- از صاحبان وسایل نقلیه خواهش نکنید که شما را سوار کنند. (هر کسی می داند که این تا چه حد مهم است!). اگر مطلقاً ضروری بود، به صورت گروهی بروید و فقط در ترافیک سنگین.
8- اگر اتومبیل می رانید:
الف) مطمئن شوید که باک بنزین هرگز کمتر از یک چهارم نباشد؛
ب) همیشه وقتی اتومبیل را ترک می کنید آن را قفل کنید؛
ج) قبل از سوار شدن به اتومبیل صندلی عقب و کف اتومبیل را نگاه کنید؛
د) اگر اتومبیلتان دچار نقصی شد، از یک مرد یا گروهی از مردان کمک نخواهید؛ در عوض، کاپوت را بالا بزنید، و در حالی که درهای اتومبیل را قفل کرده اید در داخل اتومبیل منتظر آمدن پلیس باشید.
9- از آشنا شدن با مردان غریبه در بارها احتیاط کنید، مخصوصاً اگر زیاد مشروب نوشیده یا از مواد مخدر استفاده کرده باشید.
10- تنها با یک مرد سوار آسانسور نشوید. یا بی درنگ پیاده شوید و یا کنار صفحه ی کنترل بایستید.
11- هنگامی که قرار ملاقاتی گذاشته اید، حدود فعالیت جنسی خود را از همان اول مشخص کنید تا بعداً سوء تفاهمی پیش نیاید.
12- پرستاران کودک در خانواده ها باید قبل از گرفتن این شغل درباره ی شهرت خانواده تحقیق کنند. پدر و مادرها باید در انتخاب پرستار بچه بسیار دقیق باشند.
13- اگر مورد حمله قرار گرفتید، فریاد نزنید «تجاوز»، فریاد بزنید «آتش!».

پی‌نوشت‌ها:

1. James K. Chretien
2. self-determination

منبع مقاله :
گیدنز، آنتونی، (1376)، جامعه شناسی، ترجمه ی منوچهر صبوری، تهران: نشر نی، چاپ بیست و هفتم: 1391.